جدول جو
جدول جو

معنی بادام تلخه - جستجوی لغت در جدول جو

بادام تلخه
(تَ خَ / خِ)
بادامی که مغزش تلخ باشد. رجوع به بادام تلخ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مِ تَ)
درخت، پربر. بسیارثمر. که بار بسیار آورد، پرنتیجه. پرفایده. که فایدۀ بسیار دارد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند. در 30هزارگزی جنوب خاوری بیرجند در دامنه واقعست. آب و هوایش معتدل و دارای 27 تن سکنه میباشد. آبش از قنات و محصولش میوه و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است. مزارع خارستان، چشمه روی گدار، چشمه فریزک جزءاین ده می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ)
از نوع ریحان، قسمی علف خوشبوست. بقلۀ خراسانی. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا